سرهابریده برنیزه بود. مسخ شده هادرلباسهایی سیاه باگردنبندهایی ازسنگهایی سرخ برکرسی نشسته ،شمع هاروشن ومی سوختند. آ ب ازتنورهای خانه ها فوران بود کسی آیهٌ الکرسی می خواند. نوارهای سبزبردرخت چناردخیل بسته شده بود.عورتهامکشوف وقهقهه مستانه درراهروهاپیچید.چشمهاخیس ازاشک ،زنان سربرهنه کرده بودندومردهادرکنارحوض ایستاده بودند.ندایی آمدترسناک ومهیب ، نوجوانی کلمه استرجاء برزبان راند. پیرمردی گفت این قیامت است ؟ درفضابرقی درخشیدن گرفت گفته شداین درکتاب مسطوربود.چه کسی گفت ؟
طشتی پرازآ تش برسرهابود،گوی ایمان ازدستها لغزید،انالله واناالیه راجعون . خون بهای کشته هابرپیشخوان نهاده شده بود،هرکس سهم خود به عدالت بردارد. ندائی شنیده شددیه ی خونها تمام ملک است ،سرهابرود. صدای گریه برقهقهه غالب شد . عزاء شد. ماتم شد. عاشوراء بود؟
عروسی بود؟ جشن بود؟ رژه بود؟ چه بود؟ مردی برتخت نشسته بود ونوری ازسروی به آسمان پیوسته بود !!! پرسید ؟ کجامی روی ؟ نرو درآنجاتاکنون هیچ معصومی واردنشده است . اشکال بیشمارهندسی مکعب، دایره ، مثلث ، مربع ، لوزی و...حمله ور شدند. ازخواب که برخاستم خیس عرق بودم ، این چه حکایتی بود!!!؟..
فوقالعادس استاد. عالیه
خون بهای کشته هابرپیشخوان نهاده شده بود،هرکس سهم خود به عدالت بردارد