حضرت علی (ع) پس از ضربت خوردن در بستر شهادت ضمن
سخنانی، فرمودند: « من مدتها تحقیق کردم که راز پنهان مرگ یا وقت مرگ را بدانم،
ولی خداوند نخواست و این راز از من مخفی نگاه داشت.» خطبه 128 نهج البلاغه
اسرار و مجهولات جهان نسبت به دانش ما چنان زیاد
است که علوم مانند یک کتاب کم حجم و نادانیهای ما همانند یک کتابخانه ی بزرگ است.
با همه پیشرفت علمی و گسترده گی حوزه ی تکنولوژی
و توسعه و تمدن، وجود انسان بزرگترین مجهولی است که مانند صندوقچه ی مهر و موم شده
ائی در هاله ائی از واقعیت و رویا پیچیده شده است. یکی از ویژگی های اساسی در
انسان تغییرات مستمر و مداوم شخصیت است . گاهی تغییر و تحولات شخصیت فرد را به ضد
خود تبدیل می کند تا جائیکه وی برای خود و اطرافیان ناشناخته می نمایاند و موجب
تعجب و سردرگمی می شود.
قدرت و ثروت مانند تیزاب صاحبان خود را دستخوش
تغییرات عمیق می سازد و همانند یک معادله درعلم شیمی است که شی ء را به چیز دیگر
تغییر می دهدوسنتزجدیدی خلق می کند. بی توجهی به این موضوع در تحلیلهای سیاسی تحلیلگر
را دچار بن بست می سازد.
با نگاه ایستائی هیچگاه به کنه واقعیتها پی نخواهیم
برد لذا مرتباً با تعجب می پرسیم چرا ؟ معمولاً سیاستمداران اسیر مقتضیات قدرت و
ثروت هستند و برای تثبیت و تداوم موقعیتهای کسب شده دست به اعمال و اتخاذ مواضعی
می زنند که باشعارهاوتصویری که ازخود درجامعه ساخته اند درتضاداست. گاهی مانند
قهرمان داستان فاوست حتی حاضر به بردگی شیطان می شوند در چنین شرایطی ایجاد هر نوع
رفتاری از آنان محتمل است . تعداد بسیار اندکی از مردان و یا زنان اهل سیاست هستند
که به ارزشها و اصول خود متعهد و پایبند می مانند ،در مورد اکثریتی از آنان اعمال
قانون و نظارت عمومی در پناه آزادی مطبوعات و بیان می تواند تا حد زیادی راهگشا باشد،
عالیترین وجه ظهور و نمود امر به معروف و نهی از منکر که از آموزه های دینی است.
بنابراین از فساد مالی و اخلاقی تعدادی از بی
ریشه های بی شخصیت در حوزه ی سیاست نباید متعجب شد آنان قدرت و صلابت قانون را
ندیده اند و با خیالی آسوده قدرت و ثروت را بسان طعمه ائی پنداشته اند و سوء استفاده
از آن را زرنگی نامیده اند " کل یعمل علی شا کلته "
کمی به خود بیائیم و ببینیم که این مار دو سر با
دیگران چه کرده است و با ما ممکن است چه کند؟
مانند مولایمان در راز و اسرار مرگ بیندیشیم شاید
قلب ما نیز بیدار شود.
گوییا باور نمی دارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند
امام علی (ع) فرمودند
دو گروه درباه ی من به هلاکت می افتند: یکی دوست افراطی که محبت افراطیش او را به
سوی غیر حق سوق می دهد و دیگری دشمن افراطی که کینه ی افراطیش او را به راه غیر حق
می برد و بهترین مردم درباره ی من گروه میانه رو ( النمط الاوسط) هستند پس شما از
این گروه باشید . ( نهج البلاغه خطبه 127)
امام صادق (ع) جاهل
متنسک و عالم متهتک را دو جریان انحرافی شمرده اند که بیشترین ضربه بر ستون فقرات
دین می زنند. افراط و تفریط دو جریان مخرب هستند که در طول تاریخ ،مسلمانان
بیشترین ضربه را از آنها خورده اند تاجائیکه هیچ جریان خارج از دین نتوانسته است
به اندازه ی این دو خط درون دینی به اسلام و مسلمین ضربه وارد کند و موجب تخریب
دنیا و آخرت آنان شود.
راه وسط و میانه روی
و حد اعتدال همان صراط مستقیمی است که پایبندی به آن ضامن سعادتمندی مسلمانان است.
غلو در حق انسانها و
ارتقاء آنان در حد الوهیت یکی از بیماریهایی است که مومنین به ادیان قبل از اسلام
یعنی یهودیت و مسیحیت به آن دچار شدند. یهود روحانیت مذهب خود را به مرتبه ی الهی
رسانده بودندو به تعبیر قرآن احبار و علماء خود را ارباب خود گرفتند و خداوند را
فراموش کردند یا عزیر نبی را فرزند خدا خواندند. مسیحیت نیز عیسی (ع) را ابن الله معرفی
کردند و مشرک شدند.
به دلائلی که می
بایست در جای خود بحث شود اسلام نیز در چنبره ی اندیشه های غلو آمیز و گرایشهای
افراطی و تفریطی اسیر شد و با وجود رشد عقلانیت و توسعه ی دانش و پیشرفت صنعتی و
پیکار فرهنگی ائمه ی اهل البیت و علماء و دانشمندان الهی باکژراهه، مسلمانان
نتوانستند خود را از قید و بند زنجیرهای استحماری و استثماری اندیشه های مسموم
برهانند.
هر روز بانگ تکفیر و
تفسیق و مشرک خواندن دیگر مسلمانان از زبان بعضی از به اصطلاح علماء مسلمان می شنویم
کما اینکه استفاده از رمل و جفر وجادوو تسخیر اجنه نیز به لیست بلند بالای خرافات
رایج اضافه شده است.
نفت و ثروتهای
مسلمانان که می بایست صرف آبادانی و ترویج دانش و پیشرفت و رفاه و آزادی ملک و ملت
شود در راه ترویج خرافات و نزاعهای سیاسی حیف و میل می شود. درچنین شرایطی آرزوهای
خود را با یاد بعضی از ابیات این غزل حافظ تسکین می دهیم که فرمودند:
سحر ز هاتف غیبم رسید
مژده به گوش
که
دور شاه شجاع است می دلیر بنوش
شد آنکه اهل نظر
برکناره می رفتند
هزار
گونه سخن در دهان و لب خاموش
به بانگ چنگ بگوئیم
آن حکایت ها
که
از نهفتن آن دیگ سینه می زد جوش
شراب خانگی ترس محتسب
خورده به
روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش
زکوی میکده دوشش به
دوش می بردند
امام
شهر که سجاده می کشید به دوش
دلا دلالت خیرت کنم
به راه نجات
مکن
به فسق مباهات و زهد هم مفروش